دیداری از گلزار خاوران

 

مرتضی. س : جمعه آخر سال تصمیم گرفتم سری به گلزار خاوران بزنم. مکانی که بسیاری از اعدام شدگان دهه شصت و بویژه قتل عام شدگان سال1367 در آن خفته اند.

گلزار خاوران که در جاده خاوران پشت گورستان ارمنی ها در منطقه ای بنام لپه زنه واقع است را بعد از نزدیک به یکساعت سرگردانی پیدا کردم. علت آن بود که در جاده خاوارن چندین گورستان موجود است قبرستان اولی که رفتم در جنب محله مشیریه قرار داشت. چیزی که به اشتباه من افزود این بود که بسیاری از سنگ قبرهای این گورستان که برخی می گفتند که مربوط به اعدام شدگان است شکسته بودند و چندین تراکت کوچک که بنظر می آمد مربوط به انصار حزب الله باشد روی زمین افتاده بود که در آن گفته شده بود که برخی تحت لوای برنامه عاشورا حسین پارتی راه انداخته اند و آنان را لعنت کرده بودند. اما خلوتی بیش از حد و نبود گل ما را برآن داشت که از یک مرد بنگاهی بپرسم. او  فورا گفت که دنبال آرامگاه اعدامیان مجاهدین و چپها می گردی و آدرس دقیق را داد. فورا تاکسی سوار شدم و خود را به قبرستان ارمنیها رسانده و بعد از پرسش دوباره از یک راننده مینی بوس خودم را به محل رساندم. حضور تعداد زیادی اتوبوس و ماشین سواری مرا مطمئن کرد که درست آمده ام. بخشی از این گورستان به بهائی ها اختصاص داده شده و قبرستان بهائی ها نیز نامیده شده است. اگر چه مدتی از پایان مراسم گذشته بود اما هنوز تعداد زیادی مردم در آنجا حضور داشتند. صحن گورستان بطرز بسیار زیبایی با گل و سبزه و سنگ ریزه های رنگی آراسته شده بود. در قسمتی از صحنه دایره ای از گل و سبزه و روبان توجه مرا جلب کرد. در این قسمت مقوایی قرار داه شده بود که بروی آن با خط بسیار قشنگی شعری نوشته شده بود:

 

اگر در گور جای ماست

رسم ما روا گردد

که کار آدمی باقیست

اگر چه جسمش فنا گردد.

 

کمی دورتر از این محل چند جوان ایستاده بودند که نظر مرا به خود جلب کردند یکی از آنها کلاه لنینی بر سر داشت و ریش لنینی نیز داشت! و جوان دیگر نیز شبیه پارتیزانها لباس پوشیده بود. پیش خود گفتم دانشجویان معترض روزنامه شرق! آخر چند هفته پیش روزنامه شرق خبری را بهمراه یک عکس از دانشجویانی را در صفحه آخر چاپ کرده بود با این مضمون که جمعی از دانشجویان سوسیالیست جلوی دفتر روزنامه شرق تظاهرات کردند و به سیاستهای بورژوایی شرق و دفاع نکردن این روزنامه از طبقه کارگر اعتراض کرده بودند. از آنها پرسیدم که شما همانها هستید؟ و جواب شنیدم که بله و این آغاز صحبت چند دقیقه ای من با آنها شد یکی شان توضیح داد که روزنامه شرق یک روزنامه لیبرالی نیست بلکه فاشیست است و از منافع کارگران دفاع نمیکند. او همچنین گفت که این روزنامه اعتصابات کارگری را منعکس نمی کند و مقالات ارسالی ما را هم چاپ نمی کند. در مورد مراسم برگزار شده پرسیدم گفتند که خوب بود جمعیت زیادی آمده بود و شعر و سرود خواندند و چند نفر از جمله یکی از برگزار کنندگان مراسم اول ماه مه شهرسقز که توسط حکومت قرار است محاکمه شود سخنرانی کرده بودند. جمع دانشجویان را که تقریبا ده نفر بودند را با آرزوی موفقیت برای آنها ترک کردم.

در قسمتی دیگر از صحن گورستان نیز چندین دایره بزرگ از گل و سبزه بچشم می خورد. چند نفر از خانواده ای که در حال گریستن بودند گفتند که فامیلهایشان از اعضای مجاهدین بودند که  در یک درگیری در سال شصت جانباخته بودند. در گوشه ای دیگر مزار عمومی بچشم می خورد. بنظر می رسید که کماکان سنگ قبر ها را تخریب می کنند اما چند سنگ قبر توجه مرا جلب کرد یکی سنگ قبر کوچکی در ابعاد سی سانت در سی سانت جلب نظر می کرد که نام غلام حسین سلیم فرزند عباس بر آن نوشته شده بود بر آن نوشته شده بود سی و چها ر- شصت.

یعنی تولد سال 34 و اعدام سال 60.

سنگ قبر بزرگ دیگری با نام ولی اله رودگریان آملی به چشم می خورد. برخی قبرها نام مستعار داشتند! روی یکی نوشته شده بود م - ر متولد 36.  دیگری مجید ایوانی 35-67. و مسعود ریازی 37-60. و همچنین انوشیروان لطفی 28-67.  دیگری بتول فقیه دزفولی.  نامهای دیگر: مسعود ابوسفیدی. حبیب مدبر 32-60. بهمن گازرانی 35-60. علی نیر 29-60. محمد مهدی نکایی 29-60. محمد محمدی وفات 60. عباس برخوردار. ناصر خورشیدی. ناصر صادق شیرازی.

با دلی گرم و خشمی افزونتر گلزار را ترک کردم سر جاده منتظر مینی بوس بودم که ماشینی سواری نگاه داشت و مرا به خاطر اینکه در مراسم شرکت داشتم سوار کرد تا تا جایی که امکان دارد برساند. راننده و جوان همراهش ضمن یاد کردن به نیکی از مبارزین اعدام شده گفت که آنها هم مدتی بخاطر بلد نبودن آدرس دیر رسیده بودند و بار اول بود که شرکت می کردند. او در همین حال گفت که این مبارزین برای ما اعدام شدند ولی آیا ما لیاقت آنرا داریم که آنها برای ما از جان خود گذشتند و چرا کسی تکان نمی خورد؟ من گفتم اکثر مردم لیاقت دارند و روحیه ها خیلی بهتر شده. او پرسید که اوضاع را چگونه می بینی آیا جای امیدی هست؟ من گفتم که من خوشبین هستم چند آدرس مفید اینترنتی رد و بدل کردیم و با تشکر از آنها جدا شدم.

 

سیزده فروردین ١٣٨٤