جايزه صلح نوبل، يك جايزه سياسي است

 

بابك عماد

 

“جايزه سياسي“ عنوان تعريفي است كه كميته صلح نروژ در باره روند انتخاب نامزد(كانديد) براي دريافت جايزه صلح  ارائه مي‌دهد. در ابتداي اين تعريف آمده است:  تصميم‌گيري براي انتخاب كسي كه بيشترين تلاش را براي ارتقاء صلح انجام داده است عميقا سياسي است. افرادي كه تصميم مي‌گيرند بايد بتوانند مناقشات جامعه بشري را تا حد ممكن عيني ارزيابي كنند و نسبت به برخي اصول عام و پرنسيب‌هاي سياسي متعهد باشند. در بخش ديگري آمده است: آلفرد نوبل همواره واهمه داشت كه طبيعت عميقا سياسي جايزه صلح به ابزاري در خدمت صاحبان قدرت تبديل شود و از ارزش آن بعنوان يك وسيله براي صلح كاسته شود.

تا سال 1977 اعضاي كميته نوبل از ميان نمايندگان احزاب در مجلس نروژ  انتخاب مي شدند. از آن ببعد قانوني وضع شد كه عضويت نمايندگان مجلس در كميته نوبل را ممنوع كرد اما احزاب در مجلس نفوذ  خود  بر آن را حفظ كردند و كميته به همان سياست كه براي آن تعيين شده بود ادامه داد.

جايزه صلح آن گونه كه آلفزد نوبل بيم داشت به ابزاري در خدمت به صاحبان قدرت در آمد و از اعتبار آن بعنوان جايزه صلح عميقا كاسته شد. با نگاهي به سياست‌هاي كميته صلح و اسامي دريافت كنندگان اين جايزه از ابتدا تا به امروز، اين واقعيت بيشتر نمايان مي‌شود كه اصل انتخاب رعايت مصالح و منافع سياست‌هاي جهاني بنفع اين يا آن بخش سرمايه‌داري جهاني بوده  و به كساني اين جايزه تعلق گرفته كه مداراگرائي سياسي و  فعاليت براي حك و اصلاح برخي قوانين نظام حكومتي سرمايه‌داري وجه مشخصه آنها بوده يا مانند كيسينجر، اسحاق رابين و شيمون‌‌پرز بخش‌هاي هارتر سرمايه‌داري را نمايندگي كرده و با براه انداختن جنگهاي امپرياليستي و منطقه‌اي نه تنها “صلح“ را بخطر انداخته بلكه ميليونها انسان را در ويتنام و فلسطين كشته و بي‌خانمان كردند.

جايزه صلح نوبل با چينن پيشنه‌اي در سال 2003 به خانم شيرين عبادي تعلق مي‌گيرد كه سالها تلاش كرده در قوانين حقوقي و جزائي رژيم جمهوري اسلامي حك و اصلاحاتي در جهت ملايم كردن آنها پديد آورد. قبل از اينكه علل واقعي انتخاب شيرين عبادي مورد ارزيابي قرار گيرد، بايد به اين نكته توجه شود كه وي يك اصلاح طلب طرفدار حكومت و نظام حاكم بر ايران است و هرگز نقد بنيادي به قوانين رژيم بويژه در زمينه تبعيض جنسي، حقوق كودك و خانواده نداشته و خواهان جدائي دين از دولت نبوده است. وي به كرات نوشته و گفته است كه “ روح قوانين اسلام با بيانيه جهاني حقوق بشر در تناقض قرار ندارد. از اينرو براي اثبات اين نظر همواره تلاش كرده از اين قوانين تفسير متفاوتي غير از مفهوم واقعي آنها بدست دهد و اخيرا در مصاحبه با نيوزويك چاپ 12 اكتبر اظهار اميدواري مي‌كند كه هنوز امكان دارد رژيم را اصلاح كرد. خانم عبادي در حالي بر اين نظر خود پا‌فشاري مي‌كند كه بسياري از اصلاح‌طلبان حكومتي نظير كنجي به اين نتيجه رسيده‌اند حكومت اسلامي در تماميت آن به بن‌بست رسيده و ديگر پاسخگوي نيازهاي جامعه امروزين سرمايه‌داري ايران نيست.

عليرغم تلاش خانم عبادي براي پوشاندن لباس متمدنانه به مباني ديني و قوانين اسلامي، بايد بر اين نكته تاكيد شود كه اين قوانين شالوده ايدئولوژي حكومت اسلامي ايران است و تا زماني كه ( با هر تفسيري) احكام خداوندي محسوب شوند و  مبناي معيارهاي اجتماعي قرار گيرند، حتي اگر حك و اصلاح هم شوند، بخاطر طبيعت تبعيض‌گرايانه آنها همسو با قوانين نظام نابرابر حاكم به استمرار بي‌حقوقي در جامعه ياري خواهند رساند. در هيچ جاي نوشته‌ها و گفته‌هاي خانم عبادي نقد به مباني دين اسلام كه شالوده قوانين اسلام بر اساس آنها پيريزي شد ديده نمي‌شود. يكي از مضامين جامعه مدرن كه خانم عبادي در گفته‌هايش به آن تكيه مي‌كند تفسير عقلائي حقوق انسان و رابطه آن با مفاهيم اجتماعي است. به همين دليل بازتفسير مفاهيم در صور ديني آن نقض آشكار جامعه مدرن و  با حقوق انساني در تعارض جدي قرار دارد. اينكه چه طبقه اجتماعي نهاد قانون گذار و اجرائي جامعه را در دست دارد، در تعريف اين مضامين نقش تعيين كننده دارد. در حقيقت اين نهادها و ساختارهاي اجتماعي و معيارهاي حاكم بر جامعه هستند كه به دين و قوانين آن زمينه عيني و مادي مي‌دهند. لذا هرگونه مبارزه براي احقاق حقوق انسانها چه در زمينه قضا و چه در جامعه از راهرو مبارزه با ساختارهاي اجتماعي و معيارهاي موجود حاكم بر جامعه مي‌گذرد.   چنانچه پيشتر در مقالاتي در باره حمله آمريكا به افغانستان و عراق نوشتيم، آمريكا به بهانه جنگ عليه القاعده، طالبان و صدام، در صدد توسعه نفوذ سياسي، اقتصادي و نظامي خود در جهان و بويژه در منطقه نفت خيز و استراتژيك خاورميانه برآمده است.

چنين سياستي نمي‌توانست در ادامه مورد تائيد كشورهاي امپرياليستي اروپا كه داراي نفوذ سياسي و اقتصادي در اين منظقه بوده يا هستند، قرار گيرد. گسترش نفوذ همه جانبه آمريكا در عراق، ضربه سنگيني بود بر منافع امپرياليستهاي اروپائي در اين كشور. آمريكا تا مرزهاي ايران پيش رفت و تمام تلاش‌اش بر اين است رژيم جمهوري اسلامي را بركنار سازد و رژيم دست نشانده‌اي به سياق افغانستان و عراق در ايران روي كار آورد. سه كشور فرانسه، آلمان و روسيه كه داراي منافع اقتصادي زيادي در ايران هستند و به همراه جانيان جمهوري اسلامي به چپاول ثروت جامعه و دسترنج توده‌هاي مزدبگير مشغول هستند، به مقابله با گسترش نفوذ آمريكا در ايران پرداخته و از اينرو مي‌خواهند رژيم جمهوري اسلامي با حك و اصلاحاتي جزئي بماند و جناح معتدل‌تر آن كه خواهان برخي اصلاحات در سياست‌هاي رژيم، بويژه در عرصه اقتصادي، قانون كار و سياست خارجي است، قدرت را بدست گيرد.

“ اتحاديه اروپا“ بخوبي مي‌داند با از بين رفتن رژيم جمهوري اسلامي قافيه را به آمريكا در تمام منطقه خواهد باخت. لذا از هر فرصتي براي تقويت رژيم جمهوري اسلامي در مقابل فشارهائي كه آمريكا بدان وارد مي‌كند استفاده مي‌كند. در مقابل آمريكا كه “جنگ ميان تمدنها“ را مطرح مي‌كند و از اين منظر براي پيشبرد اهداف توسعه‌طبانه خود  افكار عمومي غرب را در مقابل دستجات و حكومت‌هاي بينادگراي اسلامي، بويژه رژيم جمهوري اسلامي قرار  مي‌دهد، “اتحاديه اروپا“ آشتي ميان مذاهب را تبليغ مي‌كند و از اين منظر تلاش‌ مي‌كند به تن اسلام لباس زيبنده بپوشد و به حكومت اسلامي چهره يك رژيم متعارف بدهد. اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي كه تحت نام يك زن مسلمان به او تعلق مي‌گيرد، در راستاي چنين هدفي قرار دارد. 

براي رژيم جمهوري اسلامي چه موقعيتي بهتر از اين كه برنده جايزه نوبل از فرصت تبليغي كه در ارتباط با جايزه نوبل براي او پيش آمده از اسلام دفاع كند و بگويد “اسلام هيچ تناقضي با حقوق بشر ندارد“ .

از سوي ديگر، “اتحاديه اروپا“ براي آنكه فرصتها را از آمريكا براي گذاشتن فشار بر روي اتحاديه براي پذيرش سياستهاي آن در قبال ايران بگيرد، به رژيم جمهوري اسلامي فشار مي‌آورد در برخي از قوانين جزائي خود نظير مجازات سنگسار تغييراتي بوجود آورد و برخي سياست‌هاي منطقه‌اي نظير طرح صلح آمريكا براي خاورميانه و معاهدات بين‌المللي نظير معاهد منع گسترش تسليحات اتمي را بپذيرد.